حدیث تنهایی

 

شعر طنز  دانشجویی

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل
دانشگاهم
قبله‌ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌کار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!
((چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید))
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
کار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی!
کار ما شاید این است
که مدرک در دست
فرم بی‌گاری هر شرکت بی‌پیکر را
پر بکنیم

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت19:16توسط زهرا و سعیده | |

گرفتم بعد عمری مدرکی چند

و اینجانب شدم حالا مهندس

ندانستم که ریزد از چپ و راست

ز پایین و از آن بالا مهندس

غضنفر گاری اش را هول نمیداد

د یالا هول بده یالا مهندس

تقی هم چونه میزد کنج بازار

نمی ارزه واسم والا مهندس

به مرد قهوه چی میگفت اصغر

دو تا چایی قند پهلو مهندس

شنیدم کودکی میگفت در ده

به مردی با چپق خالو مهندس

ز جنب دکه ای بگذشت مردی

صدا آمد " آب آلبالو مهندس "

خلاصه میخورد خون جماعت

همیشه بدتر از زالو مهندس

شنیدم با تشر میگفت معمار

به آن وردست حمالش مهندس

همین مانده که از فردا بگویند

به گوساله و امثالش مهندس

یهو یاد سکینه کردم ای داد

فدای آن لب و خالش مهندس

شنیدم که عمل کرده دماغش

خبر داری از احوالش مهندس؟!

شنیدم بعد تنظیمات بینی

بهش میگن همه خانوم مهندس

سرت رو درد آوردم من مهندس

سخن از هر دری اومد مهندس

یکی سیگار میخواد اون سمت دکه

برو که مشتری اومد مهندس


 

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت19:4توسط زهرا و سعیده | |

در طول ترم:

سه روز مانده به امتحان:

دو روز مانده به امتحان:

شب امتحان:

یک ساعت مانده به امتحان:

 

سر جلسه امتحان:

یک هفته بعد از امتحان:

ریاضی 1...
ریاضی 2..
ریاضی بشقاب پرنده...
ریاضی چرا نمیخنده...
انتگرال یگانه...
انتگرال دوگانه...
انتگرال سه گانه...
حالا دسسسس دسسس...
انتگرال دس توابع رقص...
حالا برعکس...
توابع دس، انتگرال رقص....

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:54توسط زهرا و سعیده | |

در کلاس درس استاد دانشگاه خطاب به یکی از دانشجویان میگه انواع استرس رو توضیح بده و استرس واقعی کدومه دانشجو میگه دختر زیبائی رو کنار خیابان سوار میکنی. اما دختره کمی بعد توی ماشینت غش می کنه. مجبور می شی اونو به بیمارستان برسونی. در این لحظه دچاراسترس آنهم از نوع ساده‌ میشی! در بیمارستان به شما می گن که این خانم حامله هست و به تو تبریک میگن که بزودی پدر میشی. تو میگی اشتباه شده من پدر این بچه نیستم ولی دختر با ناله ای میگه چرا هستی. در اینجا مقدار استرس شما بیشتر میشه. آن هم از نوع هیجانی! در خواست آزمایش دی.ان.ای می کنی. آزمایش انجام میشه و دکتر به شما میگه : دوست عزیز شما کاملا بیگناهی ، شما قدرت باروری ندارید و این مشکل شما کاملا قدیمی و بهتر بگویم مادرزادیه. خیال تو راحت میشه و سوار ماشینت میشی و میری. توی راه به سمت خونه ناگهان به یاد ۳ تا بچه ت میفتی …؟ و اینجاست که استرس واقعی شروع میشه..........

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:24توسط زهرا و سعیده | |

از من رمیده ای و من هنوز

بی مهری وجفای تو را باور نمیکنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی وامید 

دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم؟!

دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را

در این سکوت تلخ وسیاه جست و جو کنم؟!

+نوشته شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:15توسط زهرا و سعیده | |

عبارت زیر را بخوانید

GODISNOWHERE

عبارت بالا رو میتونیم به صورت زیر بخونیم:

GOD IS NO WHERE

یا شاید......

GOD IS NOW HERE

نگرش ما به هر مساله ای در زندگی و کار بسته به نوع نگاهمان به آن  مساله است.

+نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:59توسط زهرا و سعیده | |

پسره بزرگ بشه چی میشه !!!

 

+نوشته شده در شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,ساعت10:10توسط زهرا و سعیده | |